خیلی خسته ام ...

اصلا دلم نمی خواد به خودم و به تو بابا دروغ بگم ..بابا
خسته شدم از بسکه کار میکنم و آخرش هیچ

خسته ام از بسکه صدات میکنم و آخرش هیچ...

امشب اصلا حالم خوب نیست بابا...هم یه عالمه دل تنگتم هم یه
دنیا خسته ام از آدم ها ..از روزگار

از کسانی که از آدم های دیگه سوء استفاده میکنند .

خسته ام از آدم هایی که به خاطر پول حاضرند از هر
بینوایی  خواسته های غیر معقول داشته باشند
.

بابا خیلی ناراحتم اینجا هیچی جای خودش نیست ...هیچکس
اونجوری که ادعا میکنه مهربون و سخاوتمند نیست .

هیچکسی راست نمیگه دنیای من پر از دروغ شده 90% درصد آدم
هایی که ادعای مسلمون بودن دارند هر روز بیشتر ظلم میکنن و غرق فساد میشن .

خدایا به فریادمون برس ما چه به روز هم می آوریم...

بابا اگه قبلا میگفتم برگرد حالا باید اعتراف کنم که الان
بهت غبطه میخورم .حالا می خوام بگم بابا برنگرد فقط واسه من هم دعا که پیشت  بیام

و  هر چه زودتر از این دنیای فاسد  خارج بشم.

بابا خیلی دلم میسوزه .وقتی میدونم واسه چی تمام عمرت با
عذاب نفس کشیدی ...بابا چی فکر کردی و چی شد...؟

بابا  تو  و هم سنگریهایت که از اون بالا به ما نگاه
میکنید ؟!

توی دلتون چقدر احساس پشیمونی میکنید؟

بابا چقدر توی ذهنتون به آرمان هایی که به خاطرشون با همه
دنیا با همه چیز حتی نفس خودتون جنگیدید و الان میبینی نتیجه اش چی شده...!!! بابا
بگو به من چقدر با دیدین دنیای من گریه میکنی؟

بابا اگر تا الان هر چی صدات زدم" بابا" اما با
صدای مهربونت جوابمو ندادی...اما حالا بگو بهم بابا ..با صدای بلند داد بزن تا
صدات تا عمق وجودم بره بگو بابا ...بگو چرا رفتی؟ چرا..؟ به خاطر چی بهترین سال
های پدرمو... کسی که  عزیزم بود و تنها
امید و اعتبار زندگیم بود و اینجوری دچار درد کردی .

تا چشم هام باز شد و دنیا رو دیدم تو رو با درد و رنج  دیدم

بگو بهم ....بگو داره عمق وجودم میسوزه  ...

بگو شاید تو بتونی آروم کنی داغ تو سینه ام
رو خاموش کنی  ...

 دنیایی که

نه
مردانش مثل گذشته با غیرت اند

و نه

زنان و دخترانش به نجابت و مهربونی گذشته ...

 

چه کرده ایم با خود...

خدایا به فریادمون برس.چرا که جز شما هیچ نجات دهنده ایی
نیست.

به فریاد  ماهائی که داریم  به بیراهه میرویم

بابا خوش   بحالت  که پرواز کردی و رفتی

خوش   به حالت  که تزویر و دروغها رو ندید

خوش   بحالت  که  با دنیا مردان خدا باهم پیش خدارفتید.

الانه  مردان همه  مردانگی رو پشت عکس نامردیشون  قایم کرده اند

الان دیگه نمیتونی به کسی تکیه کنی و نمیتونی به کسی پناه  ببری

بابا

مردان زنان را به چشم  کالا  نگاه میکنند.

و زنان هم مردان جامعه رو  به چشم  یک هرزه

آخه میدونی  بابای من این دنیا قاطی پاطی شده.

و من هم  دیگه دارم  قاط  میزنم بهتره  که نوشتن رو تمومکنم.

آخه  آخه  میدونی بابا میترسم زیادی بنویسم و از خط قرمز  بگذرم.

الان یک مرزی هست که این مرز رو نمیشه رد شد.

پس  باب خوش  بحالتون که شهید - مفقود الاثر - جانباز . شدید.

 

 

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : دو شنبه 24 شهريور 1393برچسب:پدر شهید, | 17:8 | نویسنده : رضوانی |